شروع زندگی مشترک، پایان بسیاری از قصه‌های کودکی و فیلم‌های تلویزیونی است. وقتی دو نفر بعد از تلاش بسیار باهم ازدواج می‌کنند یا اصطلاحاً «به هم می‌رسند». جمله کلیشه‌ای: آن‌ها سال‌های سال با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند، یکی از عواملی است که شاید در نگاه اشتباه ما به زندگی مشترک، تأثیر داشته است. هنوز هم بسیاری از جوانان فکر می‌کنند خوشبختی یعنی یافتن کسی که بیش‌ترین شباهت و کفویت را با آن‌ها دارد. نمی‌خواهیم منکر این اصل مهم شویم که انتخاب مناسب یعنی داشتن کفویت باهم اما دو نفر که برای ازدواج مناسب هم هستند، ممکن است خوش‌بخت نشوند شعری که می‌گوید: هزار نکته در این کاروبار دلداری است دقیقاً به مهارت‌هایی اشاره می‌کند که افراد باید بیاموزند تا بتوانند زندگی مشترک بالنده‌ای بسازند.
 
این یک نکتهٔ کلیدی است که داشتن خوشبختی، ساختنی است و بدون تلاش، یادگیری و پشتکار نمی‌توان زوج خوشبختی بود و در طول زمان و با وجود اتفاقات مختلف، خوشبخت ماند اما ازآنجاکه رسیدن به خوشبختی آرزوی خیلی از ماست برایتان چند نسخه کاربردی داریم که با رعایت آن‌ها می‌توانید یک ازدواج عاشقانه بسازید. اولین چیزی که باید نسبت به آن نگرش درستی داشته باشید تا به خطا نروید، تعریفتان از عشق و ازدواج است. اگر فکر می‌کنید شاهزاده با اسب سفید واقعیت دارد و روزی می‌آید دستتان را می‌گیرد و به سرزمین آرزوها می‌برد، از همین حالا سنگ بنای ازدواجتان را اشتباه گذاشته‌اید. ازدواج یک تعامل دوطرفه است، تعهدی که دو نفر به هم می‌دهند تا در طول مسیر زندگی که مسلماً پرفراز و نشیب خواهد بود، کنار هم بمانند. قرار نیست همسر شما مسکن همه دردهایتان باشد و شما هم نمی‌توانید چنین نقشی را برای او ایفا کنید. طبق نظر کارشناسان حوزه خانواده، بسیاری از ازدواج‌ها به دلیل تلقی نادرست زوجین از عشق، صمیمیت، همدلی، یکرنگی و صداقت به بن‌بست می‌خورد. به همین دلیل ما در این مجال در این مورد صحبت می‌کنیم که ازدواج چه هست و چه نیست تا توقع و خواسته‌هایتان را از زندگی مشترک منطقی کنید و در مطالب بعدی مهارت‌های ساختن یک ازدواج موفق را باهم مرور خواهیم کرد.

یک عشق همیشگی و لحظات سینمایی

اگر توقع دارید که با همسرتان همیشه مانند عاشق‌های زویایی در ارتباط باشید و همان سبک گفتگو، نگاه‌ها و دل‌تنگی‌ها در زندگی مشترکتان ادامه یابد، سخت در اشتباهید. با رفتن به زیر سقف مشترک و شروع سفر همسری، نوع ارتباط افراد متفاوت می‌شود. هیجان روزها و دیدارهای اول فروکش می‌کند و جای خود را به سطح دیگری از ارتباط می‌دهد. این به معنای عقب‌نشینی و از دست دادن علاقه نیست بلکه «رابطه» یک موجود زنده است که در طول رشد خود مراحل مختلفی را طی می‌کند. پدر و مادری را تصور کنید که صاحب فرزند می‌شوند، از بدو تولد از حرکات شیرین او، اولین خنده، اولین قدم و اولین کلام بسیار لذت می‌برند اما وقتی فرزندشان بزرگ می‌شود توقع ندارند همان‌طور چهاردست‌وپا راه برود، آن‌ها پذیرفته‌اند که او دیگر تند راه می‌رود، می‌دود و تمام مدت در آغوش آن‌ها نمی‌نشیند، ممکن است بگویند دلمان برای کودکی‌اش تنگ‌شده و یاد آن روزهای برایشان شیرین باشد اما می‌دانند این تغییرات بخشی از «بزرگ شدن» است که نشانه سلامت فرزندشان است.
 
حالا به رابطه‌تان همین‌طور نگاه کنید، روزهای اول مکالمات تلفنی و چت‌های طولانی داشتید، مدام از حال هم باخبر می‌شدید و دلتان می‌خواست بیشتری لحظات را باهم سپری کنید. حالا در یک خانه زندگی می‌کنید، بعد از فعالیت‌های روزانه کناره‌ام برمی‌گردید و هر کدام در تلاش هستید تا برای زندگی مشترکتان و آینده‌ای که متعلق به هردوی شماست، تلاش کنید. ممکن است دیگر خبری از چت‌ها و مکالمات طولانی نباشد و همین‌که در روز حالی از هم بپرسید کفایت کند، شاید درگیری کاری و یا مشکلات شخصی مدتی ذهنتان را درگیر کرده و نتوانید به طرف مقابل ابراز علاقه کنید و یا او چنین کاری انجام دهد، اگر توقع داشته باشید رابطه‌تان با یک سبک و شدت در تعاملات در طول زمان و در موقعیت‌های مختلف پیش برود، در مسیر زندگی زمان‌های زیادی ناامید خواهید شد. بپذیرید که رابطه روزهای خوش و ناخوش دارد. بالا می‌رود، پایین می‌آید و هنر زوج‌های موفق این است که یاد می‌گیرند چگونه مراقب آن باشند که همیشه جان داشته باشد و خشک نشود اما توقع ندارند همیشه به یک روش باهم در تعامل باشند. در مقالات بعد دقیقاً در مورد همین موضوع صحبت می‌کنیم.

خوشبختی درگرو نیمه گمشده

افسانه‌ای هست که می‌گوید هر انسانی یک‌نیمه دیگر هم دارد و اگر بتواند آن‌ها پیدا کند خوشبخت می‌شود. اگر فکر کنید تنها یک نفر در دنیا وجود دارد که دقیقاً مثل شما فکر وزندگی می‌کند، تمام تلاشتان را می‌کنید که آن را پیدا کنید که به‌احتمال‌زیاد شکست خواهید خورد و اگر اهل افسانه‌پردازی نباشید و منطقی به داستان نگاه کنید، باز هم دنبال افرادی هستید که دقیقاً نیمه دیگر شما باشند، با بیش‌ترین شباهت و این یعنی بعد از شروع زندگی با دیدن اولین تفاوت‌ها، دلسرد می‌شویید و فکر می‌کنید اشتباه انتخاب کردید و با آدمی که متفاوت است نمی‌توان خوشبخت شد. این یک اشتباه بزرگ است که فکر کنید باید دقیقاً مثل هم باشید تا بتوانید زوج خوشبختی شوید. شما قرار است مکمل هم باشید نه رونوشتی از هم. بحث کفویت به معنای شباهت در تمام جنبه‌های زندگی نیست. در هنگام انتخاب باید حواستان به برخی نکات کلیدی باشد مثلاً شباهت‌های فرهنگی، دینی و خانوادگی. حتی آزمون‌های روان‌شناسی معتبری وجود دارد که شباهت شخصیتی شما به هم را می‌سنجد اما این‌ها هیچ‌کدام به معنی دقیقاً شبیه به هم بودن بدون هیچ تفاوتی نیست. به قول نادر ابراهیمی که به همسرش می‌نویسد:
 
«در این راه طولانی که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد
بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم باقی بماند
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم، مطلقاً
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان‌گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یکرنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رؤیاها مان یکی.
هم‌سفر بودن و هم هدف بودن، ابداً به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است
عزیز من!
دو نفر که عاشق‌اند و عشق آن‌ها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم‌کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من! بیا متفاوت باشیم»1
 
زندگی مشترک جایی برای بستن چشم‌ها بر خطاهای هم پذیرفتن تفاوت‌ها و منطقی کردن خواسته‌هاست. بهتر است از امروز رؤیاهای افسانه‌ای‌تان را فراموش کنید و برای ساختن خوشبختی تصمیم بگیرید تا بخوانید، فکر کنید و به دانسته‌هایتان عمل کنید و با این فرمول ساده در طول زمان و باکمی صبر نتیجه‌اش را ببینید.
 
پی نوشت:
 1_ کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم - نویسنده: نادر ابراهیمی